
خبرگزاری آریا - اینجا دیگر کسی پیر و جوان نمیشناسد؛ همه یکیاند در عشق، در آرزو، در سوگ و در امید.
✍️سیدفرهاد حسینی؛ اینجا آبیک است،هوا پر است از بوی عشق و انتظار. انگار آسمان خاکستری استان قزوین هم میداند که میزبانان کوچکی از آسمان به زمین میآیند. این بار، آبیک — دروازه سبز استان — جامه استقبال بر تن کرده است. هشت ستاره گمنام و یک مسافر آشنا: شهید «اکبر صفی صمغآبادی» که پس از چهل و یک سال، در کنار همرزمان بینامش، به آغوش میهن بازمیگردد.
شهر در انتظار ملاقات آسمانی
شهر آبیک در هیأتی دیگر است؛ گویی هر خیابان روایتی تازه دارد، هر دیوار داستانی تازه، و هر نگاه، حکایتی تازه. از دل خانههای قدیمی، چهرههای ایثارگران و خانوادههای شاهد بیرون میزند؛ چشمانشان پر از نور و دلهایشان لبریز از شوق دیدار. گویی زمان، برای لحظهای از حرکت ایستاده تا این ملاقات آسمانی رقم بخورد.
موکب های ارادت و همدلی
در گوشه و کنار شهر، از روزهای پیش از مراسم، نشانههای دیگری از این عشق و ارادت خودنمایی میکند. موکبها و ایستگاههای صلواتی، یکی پس از دیگری برپا میشوند. مجموعههای دینی با عشق، بسیج با ارادهای آهنین و نهادهای مردمی و ادارات با همدلی، دست در دست یکدیگر دادهاند تا نه تنها با چای و کیک و شیر و خرما، که با دلهای گرم خود از مردمی پذیرایی کنند که برای استقبال از شهیدان به پا خاستهاند. این موکبها، تنها برای سیراب کردن جسم برپا نشدهاند؛ آنها نماد جامعهای زنده و پویا هستند که در سایه عشق به شهدا، وحدت و برادری خود را به رخ جهانیان میکشند.
زنده شدن دوباره آرمانها و یادآوری عهدها
در این میان، گویی زمزمههای قدیمی از دل تاریخ برخاسته است. هر شهید گمنام، داستان ناگفتهای از شجاعت و ایمان را با خود حمل میکند؛ داستانهایی که سالها در پشت پرده غربت گم شده بودند و امروز، در آغوش گرم میهن، به خانه بازگشتهاند. این بازگشت، تنها آمدن پیکرها نیست، بلکه زنده شدن دوباره آرمانها و یادآوری عهدی است که در خون این مردان جاری است.
هرکس سهمی از حضور شهدا بر می دارد
مردم آبیک با دلهای پر از شوق و چشمانی نمناک، در طول مسیر صف کشیدهاند. گویی هرکس میخواهد سهمی در این استقبال داشته باشد؛ بوسهای بر تابوت بگذارد، گلی به تبرک بردارد، دستی بر پیکر مطهر بکشد، یا تنها با نگاهی، ارادت خود را نثار این مهمانان آسمانی کند. اینجا، مرز میان زمین و آسمان محو شده است؛ همانا شهدا زندهاند و در میان دوستدارانشان قدم میزنند.
بازگشت شهدا با مسئولیتی جدید
حضور آنان، بار دیگر یادآور مسئولیتی سترگ است: پاسداری از دین و میهن. آنها که روزی با خون خود از این مرز و بوم حفاظت کردند، امروز با بازگشت خویش، جان تازهای به کالبد شهرها و دلهای مردم میدمند. این حضور، حلقه اتصال نسلهاست؛ وحدتی خلق میکند و همگان را در صحنهای بزرگ، گرداگرد پرچم نظام و انقلاب جمع میکند. این شهدا هستند که با یادآوری رشادتهای گذشته، عهدی نو با آینده میبندند و ملت را در مسیر افتخار و عزت استوار نگاه میدارند.
کاروان بهشتی در میان انوار نور
ساعت، آرام و بیقرار میگردد. سرانجام، در میدان شهید سلیمانی، کاروان بهشتی در میان انوار نور و فریادهای «یا حسین(ع)» و «یا زهرا(س)» پدیدار میشود. پیکرهای مطهر، بر دوش هزاران دلداده، شناور میشوند. اینجا دیگر کسی پیر و جوان نمیشناسد؛ همه یکیاند در عشق، در آرزو، در سوگ و در امید.
هر عکس، جهانی حرف را در خود جا داده
دوربینها به صدا درمیآیند. هر عکس، جهانی حرف را در خود جا داده است.
در نگاه این مردم،هزاران حرف نهفته است: تجدید عهدی با شهدا و امامین انقلاب، عشقی جاودانه به اهل بیت (ع)، عملی بر وصیت شهیدان، و مشتی محکم بر دهان آمریکا و اسرائیل جنایتکار.
حرف ها و حکایت ها از تصویرها
این تصاویر، قدردانی از شهدا، تسلی خاطر خانوادههایشان و نمایش اقتدار جبهه حزب الله را فریاد میزنند. آنها از بهرهگیری از معنویت این مراسم، نمایش وحدت، وفای به عهد با امام و رهبری و تبرک جستن از این پیکرهای ملکوتی حکایت میکنند.
قاب های یادگار ، گواهی استوار
این عکسها و قابهای به یادگار مانده، گواهی استوار هستند بر این که مردم آبیک، پای دین، انقلاب، آرمانها و حفظ میهن خود ایستادهاند. آنها ثابت کردهاند که هیچ سختی و نامرادیای نمیتواند خللی در این ایمان راسخ ایجاد کند. اینگونه است که همگان، استوار و بیقرار، در انتظار ظهور دولت یار بر جای خود ایستادهاند.